پریما ، میرکس ، مگنولیا و انواع بستنی های دیگر...
«اینطوری با کلاستره»! این جمله را خیلی وقتها میشنویم. مثل وقتهایی که از چرایی انتخاب نامهای عجیب و غریب میپرسیم. فرقی هم نمیکند که کسی چنین اسمی را برای فرزندش انتخاب کرده باشد یا مغازهاش یا شرکتش یا... . باکلاس بودن غالباً تنها دلیل انتخاب نامهایی است که نه تنها از نظر ریشههای زبانی ربطی به ما ندارند، که بعضاً از نظر معنا نیز آنطور که انتخاب کننده فکر میکند، باکلاس نیستند!
اما رواج این پدیده آسیبهای بزرگی در پی خواهد داشت که یکی از آنها متوجه زبان فارسی است. آسیبی که رهبر معظم انقلاب هم در دیدار سال گذشته خود با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به آن اشاره کرده و فرمودند:
«من خیلى نگران زبان فارسىام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دُور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجى [بهکار میبرند]. ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند.
در کانون زبان فارسى، داریم زبان فارسى را فراموش میکنیم؛ براى تحکیم آن، براى تعمیق آن، براى گسترش آن، براى جلوگیرى از دخیلهاى خارجى هیچ اقدامى نمیکنیم.
یواش یواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایى میزنند - هر روزى هم که میگذرد یک چیز جدیدى مىآید - ما هم نشنفتهایم. گاهى مىآیند یک کلمهاى میگویند، بنده میگویم معناى آن را نمیفهمم ، میگویم معناى آن چیست؟ معنا [که] میکنند، تازه ما اطّلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده؛ [این] یواش یواش کشانده شده به طبقات و تودهى مردم؛ این خطرناک است. اسم فارسى را با خطّ لاتین مینویسند! خب چرا؟ چه کسى میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسى که زبانش فارسى است یا آن کسى که زبانش خارجى است؟ اسم فارسى با حروف لاتین! یا اسمهاى فرنگى روى محصولات تولید شدهى داخل ایران که براى من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعى داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یکوقت شما یک محصول صادراتى دارید، آنجا در کنار زبان فارسى - فارسى هم باید باشد البتّه؛ هرگز نبایستى از روى محصولات ما زبان فارسى برداشته بشود - البتّه زبان خارجى هم به آن کشورهایى که خواهد رفت، اگر زبان دیگرى دارند نوشته بشود، امّا محصولى در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومى دارد؟»
اما متاسفانه با گذشت قریب شش ماه از این هشدار، نه تنها شاهد اقدام درخوری برای تغییر این رویه نیستیم، که سوگمندانه میبینیم تبلیغ محصولاتی با این شاخصهها به رسانه ملی هم راه پیدا کرده و تاسفآورتر آنکه پروژههای عظیم و بزرگی که قطعاً بدون مشارکت و همکاری دستگاههای عمومی و دولتی اماکن اجرا شدنشان وجود ندارد هم به سمت انتخاب عنوانهای خارجی میروند.
تا چند سال قبل اسامی خارجی را میشد فقط در سردر مغازههای خرد دید اما وقتی شرکتهای بزرگ و یا مجتمعهای عظیم به ظاهر فرهنگی چنین نامهایی را انتخاب میکنند، قضیه کمی جدیتر میشود.
در ادامه تنها به چند مورد که چنین وضعی دارند اشاره میشود تا گستردگی این خطر بیش از پیش مقابل چشمانمان قرار بگیرد.
بستنیهایی با طعمهای قدیمی اما اسامی جدید
شرکتهای تولید مواد غذایی از چند جهت در این حوزه اهمیت دارند. اول اینکه همه مردم با آنها سر کار داشته و تبادل اطلاعات درباره آنها و معرفی کردنشان بین خانوادهها امری رایج است. از طرف دیگر سودآوری این صنعت باعث شده تا بخش زیادی از ظرفیت تبلیغی کشور در اختیار آن باشد. این دو عامل سبب میشود که اسامی خارجی انتخاب شده برای محصولات غذایی و خوراکی به سرعت در جامعه رواج پیدا کند. حالا اگر کودکان مصرف کننده این محصولات باشند که دیگر آسیب چند برابر میشود
بستنیهایی با عناوین «پریما»، «میرکس»، «کارنیلو»، «موهیتو»، «ویکتوریا»، «رابی»، «پوش آپ» و... تنها چند نمونه از بستنیهایی هستند که توسط مهمترین شرکتهای بستنی سازی کشور تولید میشوند و در رسانه ملی هم تبلیغ میشوند.
جالب آنکه وقتی به معانی این اسامی دقت میکنیم میبینیم هیچ دلیلی برای انتخاب آنها جز همان باکلاس بودن وجود ندارد چرا که مثلاً موهیتو معادلی آشناتر در فارسی دارد که تقریبا همان بستنی لیمویی قدیمی خودمان است.
یا مثلاً در صنعت تولید ماکارونی استفاده از لفظ اسپاگتی توسط شرکتها کاملا عادی شده تا جایی که در سایت برخی از آنها اصلا محصولاتشان را با همین عنوان دستهبندی کردهاند و خبری از ماکارونی نیست. حالا بگذریم از زیرشاخههای اسپاگتی که آنها هم اسمهای غریب خارجی دارد.
این دو محصول خوراکی تنها من باب نمونه و از ان جهت که لااقل یکی از آنها به وفور در حال تبلیغ در رسانه ملی و با همان نامهای خارجی است، مطرح شد وگرنه با کمی دقت میتوان نمونههای فراوانی را پیدا کرد.
اینجا فرهنگ هم پیوست فرهنگی ندارد
اگرچه توجه به پیامدهای فرهنگی یا همان پیوست فرهنگی لازمه هر نوع فعالیتی است اما به هر حال شاید از یک شرکت تولیدی بستنی یا ماکارونی انتظار زیادی برای توجه به این امر وجود نداشته باشد و نهادهای فرهنگی مسئول باید آن شرکتها را متوجه این امر کنند، اما وقتی پای یک مجموعه فرهنگی به میان میآید دیگر این انتظاری بجاست که تبعات فرهنگی مد نظر قرار گیرد.
برای مثال چندی پیش خبر ساخت شهربازی در تهران با عنوان «تهران لند» سر و صدا کرد و موجب بالا گرفتن اعتراضات زیادی درباره اسم این شهربازی شد. اما متاسفانه آن شهربازی تنها مورد موجود نیست و مجتمعهای فرهنگیتری هم به این بلیه دچار هستند. برای مثال اگر چرخی در میان سالنهای سینمایی در حال ساخت تهران بزنید خواهید دید که خیلی از انها عناوینی خارجی دارند. مانند پردیس سینمایی که هماکنون در شهرک اکباتان تهران در حال ساخت است و «مگامال» نام دارد. متاسفانه خیلی از مسئولان شهری و دولتی نیز هنگامی که به تشریح روند ساخت این مجتمعهای سینمایی پرداختهاند از همین عناوین غیر ایرانی استفاده کردهاند که نشان میدهد این اسامی کاملاً رسمی هستند و نه عنوانی که در محاورات استفاده میشود.
در شهر خبری نیست
رهبر معظم انقلاب در همان دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی برخورد سلبی را راه تغییر این فضا و رویه نمیدانند و میگویند: «این جزو چیزهایى است که شما خیلى دربارهاش مسئولیّت دارید. البتّه من مثالهایى در ذهن دارم براى این استعمال زبان فارسى که نمیخواهم دیگر حالا آنها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همینطور مکرّر تعبیرات فرنگى و بخصوص انگلیسى؛ من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شوراى عالى انقلاب فرهنگى نسبت به این مسئله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدّى مواجه بشود با این مسئله. حالا معناى مواجهه این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوهى تندى یا شیوهى خشنى برخورد کنند، [مواجه بشوید] امّا حکمتآمیز؛ ببینید چکار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید؛ این هم یک مسئله.»
اما باید دید کدام تصمیم حکمت آمیز در این حوزه گرفته شده یا تدبیر خواهد شد. فعلاً که خبری نیست.
بسیج دانش آموزی فارس(www.fars.beest.ir)