بسم الله الرحمن الرحیم
سال سوم دبیرستان بودیم، حجه الاسلام بیاری برای تبلیغ ماه مبارک رمضان به شهر ما سفر کرده بودند. ایده ها و برنامه های جالبی را در بین ما بنیان گذاری کردند و خیلی از برنامه های بعدی بسیج دانش آموزی با مشورت یا ایده های ایشان ایجاد یا تکمیل می شد. واقعا یک طلبه خوش فکر و با سواد چه قدر می تونه در امر کار فرهنگی یک شهر تاثیر گذار باشد.
یکی از آن برنامه های بسیار جالبی که ایشان بنیان گذاری کرد و تا اکنون هم به حمدلله ادامه یافته است، برنامه مراسم احیای دانش آموزی بود.
دغدغه اصلی این برنامه این بود که بچه ها که حال ندارند مدام بنشینند و مانند بزرگترها ساعت ها دعاهایی را تند تند بخوانند، در حالی که آن چنان ارتباطی با معنای آن هم نمی توانند داشته باشند.
لذا سعی کرده بودند برنامه ای طراحی کنند که متناسب با اقتضای فضای دانش آموزی باشد و به گونه ای باشد که هر برنامه بتواند ریشه ای در ادامه زندگی فرد داشته باشد به عبارتی دیگر سعی می شد که هر تک برنامه ای که گذاشته می شود به گونه ای باشد که به عنوان یک الگو تبلیغ شود و در ادامه زندگی اش نقش اساسی پیدا کند و ادامه یابد.
برنامه خواندن کتاب،برنامه آشنایی نهج البلاغه، برنام تفکر و... همه به شیوه ای بود که فرد ماهی گیری یاد بگیرد.
در برنامه تفکر بچه ها را به سمت محاسبه اعمال سوق می دادند و با بیان مقدمه ای در باب زندگی کوتاه دنیا و زندگی اخرت، چراغ ها را خاموش می کردند و فرصت فکر کردن به بچه ها می دادند. یادم است چه قدر بچه ها متاثر شدند و من از ناله های بچه های سوم راهنمایی متعجب شدم.
در برنامه قرائت نهج البلاغه، ضمن آشنایی مختصر با نهج البلاغه، سعی می کردند که نهج البلاغه به عنوان یک نیاز حیاتی در طول سال و هر هفته بچه ها بخوانند و لذت آن را درک کنند و به عبارتی جز زندگی و نیاز اصلی شود.
کتاب و کتابخوانی چشیدن لذت کتاب خوانی را تمرین می کردند. خیلی ها به دلیل این که کتاب خوبی را در دست نداشتند یا این که کتاب خواندن به روش صحیح را بلدنیستند، علاقه ی آن چنانی به کتابخوانی ندارند. در این برنامه سعی می شد کتاب به عنوان ضروریات زندگی احساس شود.
البته برنامه های دیگری هم بود که خاطر بنده نیست اما برای این که خالی از لطف و نمونه هم نباشد و تجدیدخاطره ای برای دوستان هم کرده باشیم، نمونه کارهایی از احیای دانش آموزی سال 90 خدمتتان ارائه می گردد.