روزی پیامبر (ص) شیطان را دید در حالی که ضعیف است به او گفت: چرا ضعیف شده ایی؟ شیطان پاسخ داد: ایمان آورندگان به تو کارهایی انجام میدهند که مرا ضعیف می کند ، این کارها این است:
برگرفته شده از پلاک خاکی ( http://pelakkhaki.blog.ir/)
روزی پیامبر (ص) شیطان را دید در حالی که ضعیف است به او گفت: چرا ضعیف شده ایی؟ شیطان پاسخ داد: ایمان آورندگان به تو کارهایی انجام میدهند که مرا ضعیف می کند ، این کارها این است:
انقلابی مانده ایم واهل کتمان نیستیم
ازمسیر آمده هرگز پشیمان نیستیم
ما بیابان دربیابان راه راطی کرده ایم
بیمناک ازسرگرانی های طوفان نیستیم
گردوخاک فتنه برخیزد اگر،ماراچه باک؟
بی نصیب ازهمت پیرجماران نیستیم
روزاول با امام عشق عهدی بسته ایم
اهل کوتاه آمدن ازعهدوپیمان نیستیم
گفتمان انقلابی آیینه ی افکار ماست
تا ابد جزء درخط پیرخراسان نیستیم
برگرفته از بسیج دانش آموزی شهرستان مهر(http://bsmo.ibsblog.ir/)
بسم الله الرحمن الرحیم
سال سوم دبیرستان بودیم، حجه الاسلام بیاری برای تبلیغ ماه مبارک رمضان به شهر ما سفر کرده بودند. ایده ها و برنامه های جالبی را در بین ما بنیان گذاری کردند و خیلی از برنامه های بعدی بسیج دانش آموزی با مشورت یا ایده های ایشان ایجاد یا تکمیل می شد. واقعا یک طلبه خوش فکر و با سواد چه قدر می تونه در امر کار فرهنگی یک شهر تاثیر گذار باشد.
یکی از آن برنامه های بسیار جالبی که ایشان بنیان گذاری کرد و تا اکنون هم به حمدلله ادامه یافته است، برنامه مراسم احیای دانش آموزی بود.
دغدغه اصلی این برنامه این بود که بچه ها که حال ندارند مدام بنشینند و مانند بزرگترها ساعت ها دعاهایی را تند تند بخوانند، در حالی که آن چنان ارتباطی با معنای آن هم نمی توانند داشته باشند.
لذا سعی کرده بودند برنامه ای طراحی کنند که متناسب با اقتضای فضای دانش آموزی باشد و به گونه ای باشد که هر برنامه بتواند ریشه ای در ادامه زندگی فرد داشته باشد به عبارتی دیگر سعی می شد که هر تک برنامه ای که گذاشته می شود به گونه ای باشد که به عنوان یک الگو تبلیغ شود و در ادامه زندگی اش نقش اساسی پیدا کند و ادامه یابد.
برنامه خواندن کتاب،برنامه آشنایی نهج البلاغه، برنام تفکر و... همه به شیوه ای بود که فرد ماهی گیری یاد بگیرد.
در برنامه تفکر بچه ها را به سمت محاسبه اعمال سوق می دادند و با بیان مقدمه ای در باب زندگی کوتاه دنیا و زندگی اخرت، چراغ ها را خاموش می کردند و فرصت فکر کردن به بچه ها می دادند. یادم است چه قدر بچه ها متاثر شدند و من از ناله های بچه های سوم راهنمایی متعجب شدم.
در برنامه قرائت نهج البلاغه، ضمن آشنایی مختصر با نهج البلاغه، سعی می کردند که نهج البلاغه به عنوان یک نیاز حیاتی در طول سال و هر هفته بچه ها بخوانند و لذت آن را درک کنند و به عبارتی جز زندگی و نیاز اصلی شود.
کتاب و کتابخوانی چشیدن لذت کتاب خوانی را تمرین می کردند. خیلی ها به دلیل این که کتاب خوبی را در دست نداشتند یا این که کتاب خواندن به روش صحیح را بلدنیستند، علاقه ی آن چنانی به کتابخوانی ندارند. در این برنامه سعی می شد کتاب به عنوان ضروریات زندگی احساس شود.
البته برنامه های دیگری هم بود که خاطر بنده نیست اما برای این که خالی از لطف و نمونه هم نباشد و تجدیدخاطره ای برای دوستان هم کرده باشیم، نمونه کارهایی از احیای دانش آموزی سال 90 خدمتتان ارائه می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اردوهای راهیان نور از اثرگذارترین اردوهای زندگی هر فردی است. و واقعا اردو نیست بلکه درس زندگی است و نباید به چشم اردو دید. مدتی است در سازمان بسیج دانشجویی، قرارگاه شهید باقری با هدف تولید محتوا و جمع آوری پیشنهاداتی برای مناسبات خاص ایجاد شده است. یکی از این مناسبت ها، راهیان نور است که می توان از این بسته ها استفاده کرد. جهت اطلاع بیشتر می توانید به ادرس سایتQ-B.IR مراجعه کنید.
شاید بد نباشد قرارگاه با این مختصات برای بسیج دانش آموزی ها ایجاد شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
تحریم های امروز اولین و آخرین تحریم جهان نیست. یکی از سخت ترین تحریم های ما، در زمان جنگ بود. و حقیقتا ملتی که سختی های جنگ و تحریم ان زمان را پشت سر گذاشتند، تحریم های امروز اصلا در مقابل آن ها هیچ می باشد.
فایل زیر پیشنهادی برای راهیان نور می باشد. راهیان نور بهترین موقعیتی است که می توان در آن جا این آگاهی را داد. در فایل زیر سعی شده است به طور مختصر راهیان نوری با این رویکرد اقتصاد مقاومتی و مقابله با تحریم ها را مطرح کرد.
اقتصاد مقاومتی و دفاع مقدس، پیشنهادی برای راهیان نور
بسم الله الرحمن الرحیم
آنانی که علاقه مند به مدیریت فرهنگی هستند در سایت راسخون مطالب خوبی ارائه گردیده است. لطفا به لینک زیر مراجعه کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر اشتباه نکنم آذرماه بود، برای مسابقات استانی قران و عترت بسیج دانش آموزی به شیراز رفتیم. محل مسابقات حسینیه ثارالله بود. هوا سرد بود و مینی بوس ما هم که کاملا مجهز به پتو بود لذا بچه ها سرما نخوردند. الحمدالله. به هر حال وقتی وارد حسینیه شدیم، مسئول بسیج دانش آموزی استان کنار مسئول فرهنگی نشسته بودند و ما وارد شدیم و سعی کردم که مثل یک پسر خوب بروم، سرجایم بنشینم و کاری به کسی نداشته باشم. افتتاحیه شروع شد و بعد از آن همه بچه ها به سمت محل ازمون خودشان رفتند. بعد از حدود یک ساعت تاخیر در امدن داورها، در رشته ما که قرائت بود، شروع کردند. داورها به شیوه ای کاملا جالب شروع به امتحان گرفتن کردند. هر کس شروع می کرد با اولین بسم الله یا اولین ایه رد می کردند. می گفتند بس است، خوش آمدید. بسیار ناراحت بودم و اصلا واقعا با کار این ها حسابی عصبانی شدم. و این نمی شد که این همه دانش آموز در این سرما بیایند و این گونه با آن ها برخورد شود، لذا با عصبانیت تمام رفتم و مسئول بسیج دانش آموزی را دیدم و اعتراضم را به گوششان رساندم. یادم می اید از این که باز هم به وعده خودشان در دیدار قبلی عمل نکرده بودند از ایشان هم ناراحت بودم. به هر حال اخرش سعی کردند ما را ارام کنند. آخرش هم به همه شرکت کنندگان یک عدد ساعت مچی دادند و تقدیر کردند و همه برگشتیم. شاید این اعتراض ها به صورت ناپخته و داد و فریاد صورت می گرفت اما تجربه ی خوبی برای عدم سکوت در مقابل تضییع حقوق مان بود.
امروز یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما این است که نسبت به سرنوشت خود و مسئولین خود ساکت هستند و هیچ نظارت و مطالبه گری ندارند. چرا نباید در مدرسه های ما مسئولین بیایند و از مشکلات جامعه بگویند و چرا ما نباید مشکلات شهرمان را به آن ها بگوییم و نسبت به اشتباهاتشان تذکر دهیم. وقتی این گونه باشد و ببینند که ریز ترین اعمالشان، از دید ما بچه مدرسه ای ها دور نمی ماند، در رفتارشان با دقت بیشتری برخورد می کنند و علاوه بر این باعث می شود که ما ها نسبت به فضای جامعه خودمان آگاه تر باشیم و درسی که می خوانیم بیشتر ناظر به عمل باشد و سعی کنیم، درس خواندن ما در راستای برطرف کردن درد و غمی از جامعه باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بیشتر اوقات از کمبود وقت گلایه می کنیم یا وقتی می خواهیم کاری انجام دهیم کسی نیست که کمک کند، کیفیت خیلی از کارهامان پایین است یا این که نه، به بچه های پایگاه یا کانون یا گروه مدرسه مان نمی توانیم تعامل کنیم. شاید اسلاید زیر بتواند به شما کمک کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
تقریبا اواخر شهریور بود که نامه ای مبنی بر برگزاری دوره عرضی توجیهی مسئولین فرهنگی، خبرنگاران و چندتای دیگر از اعضای شورای حوزه بسیج دانش آموزی آمد. حدودا یک مینی بوس شدیم که صبح بعداز نماز صبح به سمت شیراز حرکت کردیم. حدود ساعت 9به محل اردوگاه شهید دستغیب رسیدیم. جلسه افتتاحیه شروع شده بود. وقتی وارد جلسه شدیم، از همه کم سن و سال تر بودیم. مسئول بسیج دانش آموزی وقت از ما خواست که بیاییم جلو بنشنیم. پس از اتمام جلسه هر چه بیشتر دقت کردم دیدم که تقریبا بیشتر شرکت کنندگان سن پدر ما را داشتند. به نظرم می رسد که آن ها هم در دلشان ما را مسخره می کردند که این بچه ها چه می خواهند. اما به هر حال بعد از جلسه افتتاحیه که سردار نجفی فرمانده سپاه فجر شیراز، صحبت کردند. من و دوستانم سریع رفتیم سراغ ایشان و از مشکلاتی که در شهرستان داشتیم با ایشان صحبت کردیم و از برخی کم توجهی های مسئول بسیج دانش اموزی استان در حضور خودشان نزد سردار گلایه کردیم. تجربه جالبی بود ما که مصرانه خواسته خودمان را مطرح می کردیم و ایشان صبورانه گوش می کردند و سعی می کردیم که هر طور شده دست خالی برنگردیم ایشان فقط می خندیدند، البته اول نمی دانستم چرا می خندند اما اخرش گفتند که علت خنده ایشان این بود که خاطرات جبهه برایشان زنده شد، این که بچه های بسیجی چه طور برای گرفتن رفتن به جبهه یا گرفتن امکانات دست و پا می زدند. به هر حال پس از این صحبت رفتیم برای ناهار و سعی می کردیم نزدیک مسئول بسیج دانش آموزی استان که حسابی از دست ما شاکی بود، آفتابی نشویم. بعداز ظهر هم کارگاه های تخصصی برگزار شد.
آن چه که در برگشت برای همه ما، که اکثرا دانش آموزان سال دوم دبیرستان بودیم جلب توجه کرده بود این بود که بیشتر شرکت کنندگان دغدغه مند بودند اما مشغله های فکری و شغلی و دردسرهای زندگی خیلی وقتی برای پرداختن به این موضوعات برای ان ها نگذاشته است و خلاقیت هم ندارند و در سوالاتشان بیشتر ناامیدی موج می زد و نهایت سوالاتی که در کارگاه ها یا جلسه افتتاحیه و یا درخواست هایی که از سردار نجفی داشتند بیشتر از مزایا و حکم و حقوق بود.
این جا بود که فهمید چرا مسئول بسیج دانش آموزی شهرمان سعی کرده بود که تغییر استراتژی بدهند و اعضای شورای حوزه را از دانش اموزان بگذارند.
دانش آموزان هم خلاقیت بیشتری داشتند و هم این که انرژی و انگیزه بیشتری برای فعالیت داشتند و هم چنین هدف این است که دانش اموزان تربیت شوند نه این که افرادی که استخوانی در این کارها ترکانده اند و کوله باری از تجربه دارند.
به هر حال به نظر می رسد رویکرد صحیح تر این است که شورای حوزه بیشتر دانش آموزان باشند و تصمیم گیری کنند و البته که می بایست به این بزرگان فعلی اهمیت داد ولی می بایست بیشتر در نقش مشورت و مربی استفاده شود و الان می بایست با دادن نقش های بیشتری به دانش آموزان، ان ها را برای زندگی اجتماعی آماده کرد.
اما روز بعد وقتی وارد حوزه بسیج دانش اموزی شدیم فهمیدیم، مسئول بسیج دانش آموزی استان، زنگ زده است و حسابی مسئول بسیج دانش آموزی شهرمان را توبیخ کرده است و با این مضمون گفته بودند که این بچه ها چیه که دور خودت جمع کرده ای؟ و... و در اخر هم خواسته بودند که ما را کنار بگذارند و از افراد دیگری استفاده کنید.