علم-تمدن-ظهور3

به نام خدا
سلام
همان طور که در بخش دوم اشاره کردیم، انشالله این بخش را به نقش علم در ساخت تمدن اختصاص می دهیم.

نقش علم در ساخت تمدن غیر قابل انکار است و اغراق نیست اگر بگوییم که اساسی ترین مسئله در ساخت تمدن علم است.
علم قدرت می آورد.مقام معظم رهبری: "زورگویان متکی به قدرتشان هستند. آن قدرت و آن ثروت و آن امکانات، برخاسته‌ی از دانش آنهاست. بدون دانش نمیشود مقابله کرد، نمیشود مواجهه کرد. من یک وقتی این حدیث را خوانده‌ام: «العلم سلطان»؛ علم عبارت است از اقتدار. علم، خودش یک اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشت، میتواند حرکت کند؛ هر کسی، هر ملتی، هر جامعه‌ای که نداشت، مجبور است از اقتدار دیگران پیروی کند. بنابراین، این یک محاسبه‌ی دقیق است". (بیانات در دیدار نخبگان جوان‌)
علم رونق دهنده ی اقتصاد است.مقام معظم رهبری:"این کارهای علمی مایه‌ی اعتماد به نفس ملت ایران است، مایه‌ی رونق اقتصادی است. تجارتهای پرسود مادی، ناشی از پیشرفتهای علمی است. جوانان ما در این زمینه وارد شدند. آمارهای جهانی هم این را تأیید کرد."(بیانات در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه‌)
علم ضامن سعادت جامعه است.مقام معظم رهبری:"اگر ما برای یک کشور، عزّت و آبرو و رفاه و اقتدار جهانی و پیشرفتهای علمی بخواهیم، باید از طریق علم وارد شویم. من نمی‌گویم برای سعادت یک جامعه، علم کافی است. می‌بینیم که در دنیا کشورهایی هستند که علم هم دارند، اما واقعاً سعادتمند نیستند و در مشکلات فراوانی دست و پا می‌زنند. قطعاً علم نه فقط یک شرط لازم، بلکه یک شرط لازمِ بسیار مهمّ است و باید در کشور پیش برود. بنابراین، اهمیت علم معلوم است. اگر امروز کشوری از لحاظ علمی پیشرفت نکرد، نه اقتصادش پیشرفت خواهد کرد، نه اقتدار جهانیش پیشرفت خواهد کرد و نه زندگی مردم پیش خواهد رفت. بالاخره علم باید در کشور پیش برود؛ بخصوص که ما عقب ماندگی داریم و باید تلاش شود"(بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی)
نقش هر طیف از علم که در بخش اول ذکر کردیم در ساخت تمدن متفاوت است.در ادامه توجه شمارا با نقش هر یک از علوم در ساخت تمدن آشنا میکنیم.
در کل ،علوم رایج در کشور را میتوان به سه بخش تقسیم کرد.1-علوم پایه2-علوم حوزوی3-علوم مهندسی وپزشکی
علوم پایهfundamental science)):مجموعه علومی است که به بررسی بنیادین پدیده‌ها یا بررسی ماهیت، قوانین و روابط حاکم بین آنها می‌پردازد.از بارزترین این علوم می‌توان به ریاضیات، شیمی، فیزیک، فلسفه، منطق، زیست‌شناسی، زبان‌شناسی و زمین شناسی اشاره نمود.علوم پایه، زیربنای اصلی سایر دانش‌ها محسوب می‌شود
در اهمیت علوم پایه این سخن مقام معظم رهبری کافی است."از من سؤال شد نظرم در مورد علوم پایه چیست؟ همین طور که اشاره کردند، من چندین بار راجع به علوم پایه بحث کرده‌ام. من علوم پایه را خیلی مهم میدانم. من یک وقتی گفتم علوم پایه در مقایسه‌ی با علوم کاربردی‌ای که ما داریم، مثل یک ذخیره‌ی بانکی است در مقابل پولی که شما توی جیبتان میگذارید. شما برای خودتان یک مقدار ذخائر بانکی دارید که پشتوانه‌ی کار شما، مایه‌ی امید شما، منشأ درآمدهای شما آن است. البته یک مقدار هم پول توی جیبتان میگذارید و خرج میکنید. نمیخواهیم جسارت کنیم؛ واقع قضیه این است. این علوم کاربردی‌ای که امروز وجود دارد، اینها همه‌اش همین پولهائی است که ما داریم خرج میکنیم. یک ملت مجبور است مهندسی داشته باشد، شهرسازی داشته باشد، صنایع داشته باشد، پزشکی داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ اینها پولهائی است که روزانه داریم خرج میکنیم؛ اما مایه و ریشه‌ی اصلی این علوم، علوم پایه است".
اکنون درباره ی نقش علوم پایه به صورت جزئی تر میپردازیم.
از یک دیدگاه میتوان علوم پایه را به دوبخش علوم انسانی و علوم طبیعی تقسیم کرد.
الف)علوم انسانی:علوم انسانی در سرنوشت جامعه ی اسلامی بسیار تاثیر گذار است و این سخن مقام معظم رهبری اهمیت این علوم را به خوبی میرساند."علوم انسانی هوای تنفسی مجموعه‌های نخبه کشور است که هدایت جامعه را بر عهده دارند بنابراین آلوده یا پاک بودن این هوای تنفسی بسیار تعیین کننده است."۱۳۹۱/۱۲/۰۱
علوم تجربی:علوم تجربی نقش بسیار بسیار بسیار مهمی را در ساخت تمدن اسلامی بر عهده دارد.دامنه ی تاثیر این علوم بسیار گسترده تر از آن است که تصور میکنید.این علوم در هر سه بخش علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی وعلوم مهندسی وپزشکی بسیار تاثیر گذار است و علت آن هم این است که علوم طبیعی صرفا علم محض نیست بلکه همراه خود فلسفه می آورد و دیدگاه و جهان بینی ارائه میدهد.اکنون به نمونه ای از این تاثیر توجه کنید.
تاثیر فلسفه های تزریق شده ی علم فیزیک بر اروپا:گالیله کاتولیکی خوش اعتقاد بود و بین عقاید دینی و علمی اش تعارضی نمیدید زیرا معتقد بود خداوند هم نگارنده ی کتاب تکوین است و هم مولف کتاب تشریع و این دو سرچشمه ی معرفت نمیتوانند تعارضی با هم داشته باشند.محاکمه ی گالیله از عواملی بود که زمینه را برای دور شدن دانش مندان از کلیسا فراهم نمود.تصویر مکانیکی طبیعت که گالیله ترسیم کرده بود در نیمه ی دوم قرن 17 میلادی توسط نیوتون و پیروانش توسعه داده شد و نیوتون جهان را به یک ماشین پیچیده تشبیه کرد و آن را ساخته ی خداوند میدانست و دراین جهان ماشین وار نقش مدامی برای خداوند قائل بود.شروع انحراف علم از دین از اینجا شروع شد که لاگرانژ و لاپلاس متذکر شدند اختلالات در منظومه ی شمسی هرگز از مقدار مشخصی تجاوز نمیکند و هر دو میلیون سال خود را تکرار میکنند و لذا نیازی به دخالت خدا نیست که سیارات و فواصل آن ها را از خورشید حفظ کند.به تدریج دانشمندان به توانایی عقل اطمینان بیش از حد کردند و دیگر نیازی به وجود خدا برای پر کردن خلا های علمی خود نمیدیدند.در قرن نوزدهم فیزیک به اوج خود رسید و با ظهور داروینیسم برخی به این نتیجه رسیدند که انتخاب طبیعی میتواند خود به خود منتهی به نظم شود، پس نیازی به ناظم ندارد.
با پیشرفت علم و فلسفه هایی که در کنار آن تزریق میشد اروپا به سمت علم زدگی ودین گریزی پیش رفت ،پس با این دلایل متقن تاریخی به این نتیجه رسیدیم که علوم طبیعی علاوه بر اینکه زیر بنای علوم مهندسی و پزشکی هستند در واقع تامین کننده ی بخش اعظمی از خوراک فکری علوم انسانی وعلوم دینی به حساب می آیند و بدون شک برای ساختن تمدنی که قرار است با دین گریزی مبارزه کند و در سطح جهان به کار خود ادامه بدهد علوم طبیعی فراگیر ترین زبان برای بیان علوم انسانی و حتی معارف اسلامی است.
نقش علوم حوزوی و علوم انسانی:علوم انسانی به طور خلاصه مبنایی است برای تربیت مدیران آینده ی کشور و تابعی است برای چگونگی عملکرد هر نظام درون این تمدن بزرگ اسلامی.برای اسلامی سازی این علوم حوزه های علمیه نقش بسیار موثری دارند که به بررسی آن در دیدگاه مقام معظم رهبری میپردازیم."حوزه‌های علمیه و علمای دین پشتوانه‌هائی هستند که موظفند نظریات اسلامی را در این زمینه از متون الهی بیرون بکشند، مشخص کنند".
ان شالله در بخش چهارم به بررسی حوزه های علمیه ی امروز میپردازیم...

از دل(http://az-dell.blogfa.com/)