ــــــــــــــــــرسانه جمعی وبلاگ نویسان دانش آموز استان فارس

به نام خدا
دوستان عزیزم سلام
این وبلاگ رو راه انداختیم برای دوستی
برای اتحاد
برای انتقال تجربیات و
برای کمک به رشد همدیگه
خلاصه بگم اینجا پاتوق
وبلاگ نویسان جوان و بسیجی استان فارس هست
به جمع ما خوش اومدید.
پیوندها
آخرین نظرات

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر اشتباه نکنم آذرماه بود، برای مسابقات استانی قران و عترت بسیج دانش آموزی به شیراز رفتیم. محل مسابقات حسینیه ثارالله بود. هوا سرد بود و مینی بوس ما هم  که کاملا مجهز به پتو بود لذا بچه ها سرما نخوردند. الحمدالله. به هر حال وقتی وارد حسینیه شدیم، مسئول بسیج دانش آموزی استان کنار مسئول فرهنگی نشسته بودند و ما وارد شدیم و سعی کردم که مثل یک پسر خوب بروم، سرجایم بنشینم و کاری به کسی نداشته باشم. افتتاحیه شروع شد و بعد از آن همه بچه ها به سمت محل ازمون خودشان رفتند. بعد از حدود یک ساعت تاخیر در امدن داورها، در رشته ما که قرائت بود، شروع کردند. داورها به شیوه ای کاملا جالب شروع به امتحان گرفتن کردند. هر کس شروع می کرد با اولین بسم الله یا اولین ایه رد می کردند. می گفتند بس است، خوش آمدید. بسیار ناراحت بودم و اصلا واقعا با کار این ها حسابی عصبانی شدم. و این نمی شد که این همه دانش آموز در این سرما بیایند و این گونه با آن ها برخورد شود، لذا با عصبانیت تمام رفتم و مسئول بسیج دانش آموزی را دیدم و اعتراضم را به گوششان رساندم. یادم می اید از این که باز هم به وعده خودشان در دیدار قبلی عمل نکرده بودند از ایشان هم ناراحت بودم. به هر حال اخرش سعی کردند ما را ارام کنند. آخرش هم به همه شرکت کنندگان یک عدد ساعت مچی دادند و تقدیر کردند و همه برگشتیم. شاید این اعتراض ها به صورت ناپخته و داد و فریاد صورت می گرفت اما تجربه ی خوبی برای عدم سکوت در مقابل تضییع حقوق مان بود.

امروز یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما این است که نسبت به سرنوشت خود و مسئولین خود ساکت هستند و هیچ نظارت و مطالبه گری ندارند. چرا نباید در مدرسه های ما مسئولین بیایند و از مشکلات جامعه بگویند و چرا ما نباید مشکلات شهرمان را به آن ها بگوییم و نسبت به اشتباهاتشان تذکر دهیم. وقتی این گونه باشد و ببینند که ریز ترین اعمالشان، از دید ما بچه مدرسه ای ها دور نمی ماند، در رفتارشان با دقت بیشتری برخورد می کنند و علاوه بر این باعث می شود که ما ها نسبت به فضای جامعه خودمان آگاه تر باشیم و درسی که می خوانیم بیشتر ناظر به عمل باشد و سعی کنیم، درس خواندن ما در راستای برطرف کردن درد و غمی از جامعه باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۲۹
محمد دهقان

بسم الله الرحمن الرحیم

بیشتر اوقات از کمبود وقت گلایه می کنیم یا وقتی می خواهیم کاری انجام دهیم کسی نیست که کمک کند، کیفیت خیلی از کارهامان پایین است یا این که نه، به بچه های پایگاه یا کانون یا گروه مدرسه مان نمی توانیم تعامل کنیم. شاید اسلاید زیر بتواند به شما کمک کند.

تشکیلات و کارگروهی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۰۹
محمد دهقان

بسم الله الرحمن الرحیم

تقریبا اواخر شهریور بود که نامه ای مبنی بر برگزاری دوره عرضی توجیهی مسئولین فرهنگی، خبرنگاران و چندتای دیگر از اعضای شورای حوزه بسیج دانش آموزی آمد. حدودا یک مینی بوس شدیم که صبح بعداز نماز صبح به سمت شیراز حرکت کردیم. حدود ساعت 9به محل اردوگاه شهید دستغیب رسیدیم. جلسه افتتاحیه شروع شده بود. وقتی وارد جلسه شدیم، از همه کم سن و سال تر بودیم. مسئول بسیج دانش آموزی وقت از ما خواست که بیاییم جلو بنشنیم. پس از اتمام جلسه هر چه بیشتر دقت کردم دیدم که تقریبا بیشتر شرکت کنندگان سن پدر ما را داشتند. به نظرم می رسد که آن ها هم در دلشان ما را مسخره می کردند که این بچه ها چه می خواهند. اما به هر حال بعد از جلسه افتتاحیه که سردار نجفی فرمانده سپاه فجر شیراز، صحبت کردند. من و دوستانم سریع رفتیم سراغ ایشان و از مشکلاتی که در شهرستان داشتیم با ایشان صحبت کردیم و از برخی کم توجهی های مسئول بسیج دانش اموزی استان در حضور خودشان نزد سردار گلایه کردیم. تجربه جالبی بود ما که مصرانه خواسته خودمان را مطرح می کردیم و ایشان صبورانه گوش می کردند و سعی می کردیم که هر طور شده دست خالی برنگردیم  ایشان فقط می خندیدند، البته اول نمی دانستم چرا می خندند اما اخرش گفتند که علت خنده ایشان این بود که خاطرات جبهه برایشان زنده شد، این که بچه های بسیجی چه طور برای گرفتن رفتن به جبهه یا گرفتن امکانات دست و پا می زدند. به هر حال پس از این صحبت رفتیم برای ناهار و سعی می کردیم نزدیک مسئول بسیج دانش آموزی استان که حسابی از دست ما شاکی بود، آفتابی نشویم. بعداز ظهر هم کارگاه های تخصصی برگزار شد.

آن چه که در برگشت برای همه ما، که اکثرا دانش آموزان سال دوم دبیرستان بودیم جلب توجه کرده بود این بود که بیشتر شرکت کنندگان دغدغه مند بودند اما مشغله های فکری و شغلی و دردسرهای زندگی خیلی وقتی برای پرداختن به این موضوعات برای ان ها نگذاشته است و خلاقیت هم ندارند  و در سوالاتشان بیشتر ناامیدی موج می زد و نهایت سوالاتی که در کارگاه ها یا جلسه افتتاحیه و یا درخواست هایی که از سردار نجفی داشتند بیشتر از مزایا و حکم و حقوق بود.

این جا بود که فهمید چرا مسئول بسیج دانش آموزی شهرمان سعی کرده بود که تغییر استراتژی بدهند و اعضای شورای حوزه را از دانش اموزان بگذارند.

دانش آموزان هم خلاقیت بیشتری داشتند و هم این که انرژی و انگیزه بیشتری برای فعالیت داشتند  و هم چنین هدف این است که دانش اموزان تربیت شوند نه این که افرادی که استخوانی در این کارها ترکانده اند و کوله باری از تجربه دارند.

به هر حال به نظر می رسد رویکرد صحیح تر این است که شورای حوزه بیشتر دانش آموزان باشند و تصمیم گیری کنند و البته که می بایست به این بزرگان فعلی اهمیت داد ولی می بایست بیشتر در نقش مشورت و مربی استفاده شود و الان می بایست با دادن نقش های بیشتری  به دانش آموزان، ان ها را برای زندگی اجتماعی آماده کرد.

اما روز بعد وقتی وارد حوزه بسیج دانش اموزی شدیم فهمیدیم، مسئول بسیج دانش آموزی استان، زنگ زده است و حسابی مسئول بسیج دانش آموزی شهرمان را توبیخ کرده است و با این مضمون گفته بودند که این بچه ها چیه که دور خودت جمع کرده ای؟ و... و در اخر هم خواسته بودند که ما را کنار بگذارند و از افراد دیگری استفاده کنید.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۲۶
محمد دهقان

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر خاطرتان باشد گفتم در ایام فاطمیه اول که مشهد بودیم و سعی می کردم هر چی از مراسم فاطمیه در مشهد می بینم یا در شهرهای دیگر می بینم، الگو گیری کنم و در ایام فاطمیه دوم در شهرمان پیاده کنیم.

وقتی از مشهد برگشتیم، اتفاقا اولین دستور جلسه آمادگی برای ایام فاطمیه دوم بود. لذا پیشنهادهایی برای ایام فاطمیه دادیم. به طور مثال زدن یک تکیه در مرکز شهر و تزریق روحیه ایام شهادت فاطمیه در شهر و در کانون مرکزی شهر و جا انداختن این فرهنگ دهه فاطمیه در شهر از اهداف این تکیه در این چند شب بود.

بچه ها تکیه را زدند و در کنارش کارهای جانبی مثل پارچه نویسی، مسابقه، توزیع نواهای ایام فاطمیه و عزاداری و... انجام می شد.

بعد از این ایام خیلی ها ما را سرزنش می کردند که این چه کار بی خودی بود که شما در مرکز شهر کردید و فایده ای نداشت. و همین ها کافی بود که ما کار را رها کنیم و برویم سراغ کار خودمان. اما این که می گویند که کار فرهنگی، پوست کلفت می خواهد و اگر پوست کلفت نباشی هر لحظه اگر شیطان تو را از راه به در نبرد، حرف و حدیث های مردم ممکن است تو را از کار کردن پشیمان کند،واقعا درست است.

خیلی از شماها هم تجربه کرده اید وقتی می خواهید، کاری را آغاز کنید خیلی ها شما را سرزنش می کنند که اصلا این کارها فایده ندارد یا اصلا پول نیست، اصلا چرا وقتت را هدر می دهی یا ... .

به هر حال جهت تمام این وسوسه ها بهترین کاری که می توان انجام داد این است که توسل به اهل بیت علیهم السلام داشته باشیم و قطعا نیت خالصانه لازم است.

التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۱۹
محمد دهقان

بسم الله الرحمن الرحیم

باشد تا با خواندن زندگی شهدا بتوانیم الگوگیری کنیم و رنگ شهادت بگیریم.

به پیوست خلاصه ای از زندگی شهید بزرگوار تقدیم می گردد. جهت شادی ارواح طیبه شهدا صلوات.

خلاصه ای از زندگی شهید باقری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۵۷
محمد دهقان

بسم الله الرحمن الرحیم

شخصیت شهید حسن باقری به عنوان یک شخصیت کامل و برجسته تشکیلاتی می تواند مصداق و الگوی مناسبی برای کارهای ما باشد. اصولا در جریان زندگی های روزمره، شهدا مصادیق بارزی از الگوهای طراز برای شخصیت های امثال بنده هستند که می توانیم با الگوبرداری از این شخصیت ها برنامه ها و رفتارها و عمل ها و عکس العمل هایمان را منطبق با زندگی شهدایی کنیم.

به هرحال نکته جالبی که از شهید باقری به نظر بنده می رسد و می بایست الگوبرداری کرد و از آن بهره برد این است که شهید باقری در  مواجه با مشکلات و جنگ زمانه خودش مراحل زیر را طی نمود:

1.دغدغه و خودآگاهی نسبت به رسالت تاریخی در عرصه انقلاب اسلامی

2.درک و شناخت و آگاهی از جنگ زمان خودش

3.در مواجه با فضای جنگ، اقدام اولیه شناسایی و ترسیم نقشه عملیاتی از جنگ

4.تشخیص ضرورت کار تشکیلاتی اطلاعاتی در فضای جنگ و هدایت نیروها به سمت شناسایی

5.آگاه به فقر در تصمیم گیری و تاثیر در این جهان و این که هر چه هست از خداست.

6.نتیجه این فقر و غنی دیدن خداوند موجب بزرگ شدن ظرف وجودی ایشان می شود.

7. به واسطه آن رسیدن فیض الهی در تصمیم گیری به ایشان می رسد.

8.و پس از عمل، پیروزی را از خدا می دانستند.

به هر حال حسن باقری نگاه عمیق و آینده نگری به انقلاب و جبهه داشت و مستندسازی ها و خاطره نویسی هایش را در شرایط سخت و خستگی های زیاد هم رها نمی کرد و سعی می کرد از صحنه های مختلف فیلم برداری کند و می گفت که این ها اسنادی برای بعدی ها خواهد بود.

و اعتقادش این بود که قدر انقلاب را ندانسته ایم و برای آن باید خون داد.

ان شاء الله به زودی خلاصه ای از زندگی نامه ایشان تقدیم می گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۱۰
محمد دهقان