بسم الله الرحمن الرحیم
اگر اشتباه نکنم آذرماه بود، برای مسابقات استانی قران و عترت بسیج دانش آموزی به شیراز رفتیم. محل مسابقات حسینیه ثارالله بود. هوا سرد بود و مینی بوس ما هم که کاملا مجهز به پتو بود لذا بچه ها سرما نخوردند. الحمدالله. به هر حال وقتی وارد حسینیه شدیم، مسئول بسیج دانش آموزی استان کنار مسئول فرهنگی نشسته بودند و ما وارد شدیم و سعی کردم که مثل یک پسر خوب بروم، سرجایم بنشینم و کاری به کسی نداشته باشم. افتتاحیه شروع شد و بعد از آن همه بچه ها به سمت محل ازمون خودشان رفتند. بعد از حدود یک ساعت تاخیر در امدن داورها، در رشته ما که قرائت بود، شروع کردند. داورها به شیوه ای کاملا جالب شروع به امتحان گرفتن کردند. هر کس شروع می کرد با اولین بسم الله یا اولین ایه رد می کردند. می گفتند بس است، خوش آمدید. بسیار ناراحت بودم و اصلا واقعا با کار این ها حسابی عصبانی شدم. و این نمی شد که این همه دانش آموز در این سرما بیایند و این گونه با آن ها برخورد شود، لذا با عصبانیت تمام رفتم و مسئول بسیج دانش آموزی را دیدم و اعتراضم را به گوششان رساندم. یادم می اید از این که باز هم به وعده خودشان در دیدار قبلی عمل نکرده بودند از ایشان هم ناراحت بودم. به هر حال اخرش سعی کردند ما را ارام کنند. آخرش هم به همه شرکت کنندگان یک عدد ساعت مچی دادند و تقدیر کردند و همه برگشتیم. شاید این اعتراض ها به صورت ناپخته و داد و فریاد صورت می گرفت اما تجربه ی خوبی برای عدم سکوت در مقابل تضییع حقوق مان بود.
امروز یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما این است که نسبت به سرنوشت خود و مسئولین خود ساکت هستند و هیچ نظارت و مطالبه گری ندارند. چرا نباید در مدرسه های ما مسئولین بیایند و از مشکلات جامعه بگویند و چرا ما نباید مشکلات شهرمان را به آن ها بگوییم و نسبت به اشتباهاتشان تذکر دهیم. وقتی این گونه باشد و ببینند که ریز ترین اعمالشان، از دید ما بچه مدرسه ای ها دور نمی ماند، در رفتارشان با دقت بیشتری برخورد می کنند و علاوه بر این باعث می شود که ما ها نسبت به فضای جامعه خودمان آگاه تر باشیم و درسی که می خوانیم بیشتر ناظر به عمل باشد و سعی کنیم، درس خواندن ما در راستای برطرف کردن درد و غمی از جامعه باشد.